هر کاری روش خاص خودش را میطلبد. توجه و اهمیت به «روش» در دورهای از اندیشه بشر، چنان اهمیتی پیدا کرد که حتی فلاسفهی بزرگی چون دکارت را بر آن داشت که برای اصلاح نظام فلسفی موجود توجه خود را به «روش» معطوف سازند و با یافتن روش درست، خطاهای پیشین را جبران و از خطاهای بعد از این جلوگیری به عمل آورد. روشی که در این وبلاگ به کار گرفته خواهد شد، که وجه تسمیه این وبلاگ نیز از همان گرفته شده است، روش محاوره یا دیالوگ است که شاید قدیمترین و بهترین صورت آن را بتوان در آثار منتسب به «سقراط» یافت. سقراط چنان زیبا این روش را در تعلیم اخلاق به عامه مردم به کار میبست که از همان زمان، این روش به نام سقراط گره خورده است و مجموعه محاورات او به محاورات سقراطی معروف شده است. او برای مثال، در جمعی که صحبت از عدالت مطرح بود، میپرسید «عدالت یعنی چه؟» آنوقت آنکه دم از عدالت میگفت «عدالت یعنی...» آنوقت سقراط بر اساس ادعای طرف مقابل، تناقضی که ممکن بود از چنان تعریفی به وجود آید را خاطر نشان میکرد و شخص مدعی که پی به اشتباه خود میبرد، سعی در جبران و اصلاح تعریف خود میکرد و این پرسشها و پاسخها تا آنجا ادامه پیدا میکرد تا هر دو طرف گفتگو به نتیجه مطلوبی دست پیدا کنند. من نیز در این وبلاگ میکوشم چنین روشی را به کار ببرم اما با توجه به چند نکته: 1- ادعای آنکه میتوانم این روش را به زیبایی سقراط به کار ببرم، ندارم. 2- در اینجا نه من در مقام سقراطم و نه خواننده در مقام مردم عوام مقابل سقراط! سقراط در هر محاورهای همان است که داناتر است. 3- برخلاف نام و روش این وبلاگ، شاید اغلب مطالب این وبلاگ غیر فلسفی باشد، اما سعی خواهد شد که با برقراری دیالوگی دوطرفه بین نویسنده و خواننده، از دل سادهترین مطالب نیز نتایجی معقول و منطقی بدست آید. 4- بنابر آنچه در نکته قبل آمد و به مقتضای ماهیت «محاوره»، هر نوشتهای که در اینجا قرار داده میشود، نقطه پایان نخواهد بود، بلکه آغازی برای یک محاوره است و پیشرفت آن منوط به همکاری و اظهار نظر خواننده است، بنابراین سعی میکنم ذیل هر موضوع و مطلبی چند سوال کلیدی مطرح کنم تا شروعی برای محاوراتمان باشد. برای شروع به پست قبل برمیگردم و سوالی در باب «تعریف» طرح میکنم: شما خود را با چه نامی تعریف میکنید و چرا؟